جوک شماره ۱۲
 
تکلیف روز

 غضنفر میره لباس فروشی،‌میگه:‌ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بله. غضنفر میگه: بی‌زحمت دو نخ بدین!!!

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر ساندویچ‌فروشی داشته، ‌یک روز یک بابایی میاد میگه: ‌قربون یک ککتل بده، ‌فقط بیزحمت توش گوجه نذارید. غضنفر میگه: آقا امروز گوجه نداریم، میخوای خیارشور نذارم؟!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،‌کجش میکنه!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر داشته با رفیقش رو بوسی میکرده، رفیقش بهش میگه،‌غضنفر چرا گردنت بو میده؟!غضنفر میگه:‌آخه چند روزه هر کی میگو….میندازه گردن من!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره به یکی خبر مرگ مادرش رو بده، بهش میگه: یه شتری بود که در خونه همه میخوابید!؟ یارو میگه: خوب؟ میگه: این دفعه رو ننــــه تو خوابید!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ازغضنفر میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3 اش کردن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفرمیپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه.غضنفر میگه: …ها! پس حتماٌ برج ایفله!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفر میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. غضنفر میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میخواسته تو یک اداره دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! غضنفر هول میشه، میگه شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ماشین غضنفر رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو غضنفر داد میزنه: هیچ خودتونو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟غضنفر میگه: ایلده من شمارشو برداشتم.!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میافته تو چاه، فامیلاش سند میذارن درش میارن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره غضنفر میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار غضنفر این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس… بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح غضنفر میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! غضنفر میگه: قربون دستت، ۵۰۰ گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر سرطان داشته، میره مشهد خودشو با قفل و زنجیر میبنده به پنجره فولادی و کلید رو هم قورت میده، میگه: تا شفا نگیرم نمیرم! بعد یک ساعت خبر میرسه که تو حرم بمب گذاشتن، غضنفر یک کم دست و پا میزنه، بعدِ یک مدت داد میزنه: یا حضرت ابوالفضل منو از دست این امام رضا نجات بده!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به غضنفر میگن یه معما بگو،‌میگه: اون چیه که درازه،‌زرده، موزه؟!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره خواستگاری، اسم دختره غزال بوده ولی غضنفر قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، غضنفر میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من غزاله نه آهوغضنفر میگه: ای بابا فرقی نداره… حیوون حیوونه دیگه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر ادعای بیغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه غضنفر میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟! غضنفر میگه: ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!

غضنفر دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر پسرشو میذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، غضنفر میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره بخوریم زمین.!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از غضنفر میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: ۲۰۰۰ تومن. غضنفر یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: ۱۰۰۰ تومن. باز غضنفر یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: ۷۰۰ تومن. غضنفر دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زنِ غضنفر دو قلو میزاد،‌غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌به یارو میگه:‌حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از غضنفر میپرسن تعطیلات کجا رفتی؟ میگه والا امام رضا طلبید رفتیم شمال!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر تو اتوبوس میگوزه همه بهش میخندن. اونم خوشحال میشه، میگه: اگه میدونستم اینقدر حال میکنین براتون میریدم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

- بابای غضنفر میمیره، مجلس ختمش رفیقای غضنفر همه میان بهش تسلیت میگن. غضنفر خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین… انشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر خودشو میزنه به کوچه علی چپ، گم میشه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: قرمز دیدی؟! آبیش!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر داشته رادیو پیام گوش میداده،‌گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است… ‌غضنفر میگه:‌باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ غضنفر میگه: ایلده ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به غضنفر میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ غضنفر میگه بخاری! یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه؟ غضنفر میگه: بخاریِ خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از غضنفر میپرسن کدوم اختراع برای جبران اشتباهات بشر ساخته شده؟میگه:محضر طلاق!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر می‌خواسته گردو بشکنه، گردو رو میذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سر خودش.!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره بقالی،‌می‌بینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا غضنفر زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چکار داری؟ غضنفر حول میشه،‌با تتپته میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به غضنفرمیگن چند تا بچه داری؟ میگه ۲ تا. می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به ۲۲۰!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یه غضنفر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن… «
۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یه غضنفر تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه: ا…این چه آشناست ! بعد از «
یه ساعت فکر کردن داد می زنه: فهمیدم… این همون کره خریه که امروز تو
آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به غضنفر می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام «
درسمو ادامه بدم !!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر بابا ش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه «

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به غضنفر میگن ترمز ABS چیه؟ میگه تو سرعت های زیاد و سر پیچ ها کار حضرت «
ابوالفضل رو می کنه!!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

غضنفر آشغال میره تو چشماش سره ساعت ۹ میشینه دم در «

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پلیس به غضنفر: اینجا ماهی‌گیری قدغنه!!! غضنفر: ولی اینجا تابلو نزدین!!! «
پلیس: نزدیم که نزدیم، زود باش از بالای اون آکواریوم بیا پایین!!!!

نظرات شما عزیزان:
نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
شنبه 10 دی 1390برچسب:, :: 12:51
مسعود

درباره وبلاگ


به وبلاگ تکلیف روز خوش آمدید. منتظر پیشنهادات،نظرات و انتقادات شما هستیم. برای نویسندگی در وبلاگ به ایمیل ما takliferooz@gmail.com مشخصات خود را داده و منتظر رمز بمانید.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تکلیف روز و آدرس takliferooz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.